[صفت]

oblique

/əˈblik/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: obliquer] [حالت عالی: obliquest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اریب کج، مورب

معادل ها در دیکشنری فارسی: مورب
مترادف و متضاد indirect slanting straight
an oblique line
یک خط اریب

2 غیرصریح ضمنی، تلویحی، کنایه‌آمیز

مترادف و متضاد indirect inexplicit direct explicit
  • 1.Martin’s oblique language confused those who listened to him.
    1. زبان کنایه‌آمیز "مارتین" آنهایی که به (حرف) او گوش کردند را سردرگم ساخت.
an oblique reference to the president
اشاره غیرصریح به رئیس‌جمهور
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان