خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بررسی و اصلاح کردن
2 . سبقت گرفتن
3 . پیاده کردن و تعمیر کردن (موتور و...)
4 . بازبینی و اصلاح
[فعل]
to overhaul
/ˈoʊvərhɔːl/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بررسی و اصلاح کردن
2
سبقت گرفتن
جلو زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جلو زدن
3
پیاده کردن و تعمیر کردن (موتور و...)
پیاده، بررسی و در صورت لزوم تعمیر کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده کردن
1.The engine has been completely overhauled.
1. موتور کاملاً تعمیر شدهاست.
[اسم]
overhaul
/ˈoʊvərhɔːl/
قابل شمارش
4
بازبینی و اصلاح
تعمیر
1.a major overhaul
1. یک تعمیر اساسی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
overgorge
overgenerous
overflow
overfed
overexposure
overhead
overindulge
overjoyed
overlap
overload
کلمات نزدیک
overhang
overgrown
overfly
overflowing
overflow
overhead
overhead expenses
overhead locker
overhead projector
overhead transparency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان