خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناحیه کلیسایی
2 . کوتهنظر
[صفت]
parochial
/pæɹˈɑːkɪəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more parochial]
[حالت عالی: most parochial]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناحیه کلیسایی
بخش کلیسایی
a parochial school
یک مدرسه (واقع در) ناحیه کلیسایی
2
کوتهنظر
کوتهفکرانه
disapproving
1.Marla moved from her rural community to get away from its parochial people.
1. "مارلا" از اجتماع روستاییاش نقل مکان کرد که از مردم کوتهنظر آن دور شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
parmesan
parlour game
parlor
parliamentary privilege
parliamentary
parochial school
parody
parole
paroxysm
parquet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان