خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحقیر کردن
2 . مشتری جایی بودن
[فعل]
to patronize
/ˈpeɪtrənaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: patronized]
[گذشته: patronized]
[گذشته کامل: patronized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحقیر کردن
احمق فرض کردن، خوار کردن
disapproving
1.Don't patronize me!
1. من را تحقیر نکن!
2
مشتری جایی بودن
formal
1.The club is patronized by students and locals alike.
1. مشتریهای این کلوب دانشآموزان و افراد محلی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
patronage
patrol
patriarchy
patriarchal
patio
pattern
patterned
patty
pave
pavement
کلمات نزدیک
patronage
patron saint
patron
patrolwoman
patrolman
patronizing
patronymic
patsy
patter
pattern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان