خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازنشسته کردن (با حقوق)
[فعل]
to pension off
/ˈpɛnʃən ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: pensioned off]
[گذشته: pensioned off]
[گذشته کامل: pensioned off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بازنشسته کردن (با حقوق)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازنشسته کردن
1.He was pensioned off and his job given to a younger man.
1. او بازنشسته شد و شغلش به مردی جوانتر داده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pension
pennyroyal
penny
pennsylvania
penniless
pensionable
pensioner
pensive
pensively
pent-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان