Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پنی
2 . سکه پنی (یک دوازدهم شیلینگ)
3 . یک سنت (یک صدم واحد پول کشوری)
4 . پنی (اسم کوچک زنانه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
penny
/ˈpen.i/
قابل شمارش
[جمع: pence or pennies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پنی
[یک صدم پوند]
1.Have you got a penny?
1. یک پنی داری؟
2.I put all my pennies in a jar.
2. همه پنیهایم را درون یک شیشه مربا میگذارم [میریزم].
2
سکه پنی (یک دوازدهم شیلینگ)
1.He had a few pennies in his pocket.
1. او چند سکه پنی در جیبش داشت.
2.They cost 20 penny each.
2. هرکدام بیست پنی قیمت دارند.
3
یک سنت (یک صدم واحد پول کشوری)
1.The fee ranges from a few pennies to $30 or more.
1. شهریه از چند پنی تا 30 دلار یا بیشتر در ماه متغیر است.
2.The price of diesel was increased by 17 pennies per liter.
2. قیمت گازوئیل تا 17 پنی برای هر لیتر افزایش یافته است.
سنت در آمریکا معمولاً به عنوان یک پنی شناخته شدهاست. سنت همچنین اجزای پول کشورهای دیگری مثل کانادا، استرالیا و … نیز میباشد.
4
پنی (اسم کوچک زنانه)
(Penny)
تصاویر
کلمات نزدیک
pennsylvania
penniless
pennant
penknife
penitentiary
pennyroyal
pension
pension off
pensionable
pensioner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان