[اسم]

penknife

/ˈpennaɪf/
قابل شمارش
[جمع: penknives]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چاقوی جیبی قلم‌تراش

معادل ها در دیکشنری فارسی: قلم‌تراش
مترادف و متضاد pocketknife
  • 1.He pulled the penknife out of his pocket and opened it.
    1. او چاقوی جیبی را از جیبش درآورد و آن را باز کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان