1 . قبلی
[صفت]

previous

/ˈpriː.viː.əs/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قبلی قبل

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسبق سابق متقدم ماسبق قبل قبلی
مترادف و متضاد foregoing preceding prior following next
  • 1.I learned valuable skills in my previous job.
    1. در کار قبلی‌ام، مهارت‌های ارزشمندی آموختم.
  • 2.the previous day
    2. روز قبل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان