[صفت]

preventive

/prɪˈventɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more preventive] [حالت عالی: most preventive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازدارنده پیشگیرانه، جلوگیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: احتیاطی بازدارنده
  • 1.preventive health programs
    1. برنامه‌های پیشگیرانه سلامتی
  • 2.While travelling abroad, take preventive measures to avoid illness.
    2. هنگام سفر به خارج، اقدامات بازدارنده انجام دهید تا از بیماری دور بمانید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان