خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوش بنیه
[صفت]
robust
/roʊˈbʌst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more robust]
[حالت عالی: most robust]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خوش بنیه
تنومند، قدرتمند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هیکلدار
ورزیده
قلچماق
قویبنیه
1.He looks robust and healthy enough.
1. او به نظر قوی هیکل و سالم به نظر می رسد.
2.The robust economy is expected to continue growing quickly.
2. انتظار می رود که اقتصاد خوش بنیه به سرعت به رشد ادامه دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
robotics
robot
robin redbreast
robin
robe-de-chambre
robustly
rock
rock-and-roll
rock 'n' roll musician
rock and roll
کلمات نزدیک
robotics
robot
robinson
robin hood
robin
robustly
rochester
rock
rock and roll
rock bottom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان