خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خروس
[اسم]
rooster
/ˈrustər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خروس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خروس
مترادف و متضاد
cock
1.the rooster in our neighborhood starts to sing in the morning.
1. خروس محله ی ما صبح ها شروع به خواندن می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
roost
roomy
roommate
roomie
room access
root
root out
rope
rope down
roquefort
کلمات نزدیک
roost
roomy
roommate
roomer
room-mate
root
root about
root beer
root cause
root crops
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان