خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرد حکیم
2 . مریمگلی (گیاهشناسی)
3 . حکیم
[اسم]
sage
/seɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرد حکیم
مرد دانا، مرد فرزانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خردمند
دانا
عاقل
فرزانه
مترادف و متضاد
philosopher
wise man
1.The wise old sage nodded.
1. پیرمرد دانا سر تکان داد.
2
مریمگلی (گیاهشناسی)
duck with sage and onion stuffing
اردک شکمپر با مریمگلی و پیاز
[صفت]
sage
/seɪdʒ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sager]
[حالت عالی: sagest]
3
حکیم
دانا، خردمندانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خردمند
عاقل
فرزانه
مترادف و متضاد
wise
1.sage remarks
1. نظرات خردمندانه
2.that sage man is on his way.
2. آن مرد حکیم سر راهش است [دارد می آید].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sagaciously
saffron
safflower oil
safflower
safety valve
sage green
sagittarius serpentarius
sahara
sahara desert
saiga
کلمات نزدیک
sagacity
saga
sag
saffron
safflower
sagittarius
sahara
sail
sail under false colors
sailboard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان