1 . روشن کردن (اتومبیل و...) 2 . راه‌اندازی کردن
[فعل]

to start up

/stɑrt ʌp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: started up] [گذشته: started up] [گذشته کامل: started up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روشن کردن (اتومبیل و...)

  • 1.He started up the car.
    1. او اتومبیل را روشن کرد.

2 راه‌اندازی کردن کاری را آغاز کردن

  • 1.He has started up a health center and is looking for staff.
    1. او یک مرکز بهداشت و درمان راه‌اندازی کرده‌است و دنبال کارمند می‌گردد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان