[اسم]

static

/ˈstætɪk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پارازیت

معادل ها در دیکشنری فارسی: پارازیت
  • 1.Change the station - There's too much static on this one.
    1. ایستگاه (رادیو) را عوض کن؛ روی این یک خیلی پارازیت هست.

2 الکتریسیته ساکن

مترادف و متضاد static electricity
  • 1.My hair gets full of static when I brush it.
    1. موهایم پر از الکتریسیته ساکن می‌شود، وقتی آن را شانه می‌کنم.
[صفت]

static

/ˈstætɪk/
قابل مقایسه

3 ایستا ساکن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ایستا ساکن ایستاده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان