خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به قدر کافی
[قید]
sufficiently
/səˈfɪʃəntli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به قدر کافی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به قدر کفایت
به قدر کافی
مترادف و متضاد
insufficiently
1.Jenny is sufficiently mature to make her own decisions.
1. "جنی" به قدر کافی بالغ هست که تصمیماتش را خودش بگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sufficient
suffering
suffer
suet
suede leather
suffocate
sugar
sugar apple
sugar beet
sugar bowl
کلمات نزدیک
sufficient
sufficiency
suffice
suffering
sufferer
suffix
suffocate
suffocating
suffocation
suffrage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان