[اسم]

toast

/toʊst/
قابل شمارش
[جمع: toasts]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نان برشته

معادل ها در دیکشنری فارسی: نان برشته
  • 1.I had toast and marmalade for breakfast.
    1. برای صبحانه نان برشته و مارمالاد خوردم.

2 نوشیدنی (به سلامتی کسی) باده‌نوشی (به سلامتی کسی)

  • 1.They drank a toast to the new president.
    1. آنها نوشیدنی‌ای به سلامتی رئیس‌جمهور جدید نوشیدند.
[فعل]

to toast

/toʊst/
فعل گذرا
[گذشته: toasted] [گذشته: toasted] [گذشته کامل: toasted]

3 به سلامتی یا افتخار کسی/چیزی جام‌ها را بالا آوردن و نوشیدن

  • 1.We toasted the success of the new company.
    1. ما به‌افتخار موفقیت شرکت جدید جام‌ها را بالا آوردیم و نوشیدیم.

4 برشته کردن تست کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: برشته کردن تست کردن
  • 1.Who toasted the sandwich?
    1. چه کسی (این) ساندویچ را تست کرد؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان