1 . نامطمئن
[صفت]

uncertain

/ʌnˈsɜrt.ən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more uncertain] [حالت عالی: most uncertain]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نامطمئن مردد، نامشخص

مترادف و متضاد unsure certain
  • 1.Beth was uncertain about meeting him.
    1. "بث" از ملاقات او نامطمئن (مردد) بود.
  • 2.New arrivals face an uncertain future.
    2. تازه ورود ها با آینده ای نامشخص مواجه می شوند.
  • 3.The political outlook is still uncertain.
    3. چشم انداز سیاسی هنوز نامشخص است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان