1 . برخلاف
[حرف اضافه]

unlike

/ənˈlaɪk/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برخلاف برعکس، بی شباهت

معادل ها در دیکشنری فارسی: برخلاف برعکس
  • 1.Dan's quite nice, unlike his father.
    1. "دن" خیلی خوب است، بر خلاف پدرش.
  • 2.Unlike you, I'm not a great dancer.
    2. برعکس تو، من رقاص خوبی نیستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان