1 . تمام شدن 2 . تمام کردن 3 . به‌تازگی کاری را انجام دادن
[فعل]

acabar

/ˌakaβˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: acabé] [حال: acabo] [گذشته: acabé] [گذشته کامل: acabado]

1 تمام شدن

مترادف و متضاد finalizar terminar
  • 1.Te llamaré después de que acabe la película.
    1. پس از اینکه فیلم تمام شد، به تو زنگ خواهم زد.

2 تمام کردن

  • 1.Yo acabo mis clases en junio.
    1. من در ماه ژوئن کلاس‌هایم را تمام می‌کنم.
[عبارت]

acabar de

/ˌakaβˈaɾ ðˈe/

1 به‌تازگی کاری را انجام دادن همین الان کاری را انجام دادن

  • 1.Acabo de lavar los platos y ahora me toca sacar la basura.
    1. همین الان ظرف‌ها را شستم و حالا باید آشغال‌ها را بیرون ببرم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان