خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمل
2 . اجرا
[اسم]
el acto
/ˈakto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: actos]
1
عمل
کار
1.Ese delincuente cometió un acto terrible que debe castigarse.
1. این مجرم عمل وحشتناکی مرتکب شده و باید مجازات شود.
2
اجرا
پرده
1.Hubo un intermedio en la obra al terminar el primer acto.
1. نمایش پس از اجرای اول یک میانپرده داشت.
کلمات نزدیک
seguir
deber
incluso
añadir
poner
por qué
cambio
tipo
imagen
tratar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان