خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمام کردن
2 . بهشدت خسته کردن
[فعل]
agotar
/ˌaɣotˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: agoté]
[حال: agoto]
[گذشته: agoté]
[گذشته کامل: agotado]
صرف فعل
1
تمام کردن
کامل مصرف کردن
1.Tener la radio prendida todo el día agota las pilas.
1. روشنگذاشتن رادیو در تمام روز (شارژ) باتریها را تمام میکند.
2
بهشدت خسته کردن
1.Este trabajo de ladrillero me agota.
1. این شغل آجرچینی بهشدت من را خسته میکند.
کلمات نزدیک
demográfico
exagerado
impacto
nocivo
industria
densidad
población
radioactividad
degradar
equilibrio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان