خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دهان
[اسم]
la boca
/bˈoka/
قابل شمارش
مونث
[جمع: bocas]
1
دهان
1.El dentista me pidió que abriera mucho la boca para examinarme los dientes.
1. دندانپزشک از من خواست که دهانم را خیلی باز کنم تا دندانهایم را معاینه کند.
کلمات نزدیک
oreja
ojo
nariz
mil millones
un millón
diente
labio
cabello
barba
frente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان