خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عوض کردن
2 . عوض کردن (لباس)
3 . تعویض کردن (کالا)
[فعل]
cambiar
/kambjˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: cambié]
[حال: cambio]
[گذشته: cambié]
[گذشته کامل: cambiado]
صرف فعل
1
عوض کردن
1.Quiero cambiar el color de mi pelo.
1. میخواهم رنگ موهایم را عوض کنم.
2
عوض کردن (لباس)
(cambiarse)
1.Ella se cambió después de ir al gimnasio.
1. او بعد از رفتن به باشگاه لباسهایش را عوض کرد.
3
تعویض کردن (کالا)
عوض کردن
1.¿Puedo cambiar esta camiseta por una talla más grande?
1. میتوانم این پیراهن را با (پیراهن) سایز بزرگتر عوض کنم؟
کلمات نزدیک
aproximadamente
apertura
alguno
acostar
a menudo
casi
charlar
comercio
conocer
cuento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان