خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته شدن
[فعل]
cansarse
/kansˈaɾ/
فعل بازتابی
[گذشته: me cansé]
[حال: me canso]
[گذشته: me cansé]
[گذشته کامل: cansado]
صرف فعل
1
خسته شدن
1.Al principio se cansaba mucho cuando corría, pero ya no.
1. در ابتدا وقتی که میدوید، خیلی خسته میشد، اما دیگر اینگونه نیست.
کلمات نزدیک
envidia
emocionar
ánimo
aliviado
apenado
lamentar
angustia
odio
temor
asco
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان