1 . نامزدی 2 . تعهد
[اسم]

el compromiso

/kˌɔmpɾomˈiso/
قابل شمارش مذکر
[جمع: compromisos]

1 نامزدی

  • 1.Mis padres van a hacer una fiesta para celebrar nuestro compromiso.
    1. والدینم می‌خواهند برای نامزدی ما یک مهمانی بگیرند.

2 تعهد

  • 1.Por favor no olvides tu compromiso con la organización.
    1. لطفاً تعهدت با سازمان را فراموش نکن.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان