خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اظهار کردن
2 . شهادت دادن
[فعل]
declarar
/dˌeklaɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: declaré]
[حال: declaro]
[گذشته: declaré]
[گذشته کامل: declarado]
صرف فعل
1
اظهار کردن
بیان کردن
1.Quisiera declarar mi apoyo incondicional al presidente.
1. میخواهم حمایت بیقیدوشرطم را از رئیسجمهور بیان کنم.
2
شهادت دادن
1.La fiscalía llama al primer testigo a declarar.
1. دادستان اولین شاهد را فراخواند تا شهادت بدهد.
کلمات نزدیک
dar una vuelta
confeccionar
comunicación no verbal
casar
cara a cara
de parte de quién
desagradar
desesperación
deshacer
deslizar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان