خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جروبحث
[اسم]
la discusión
/dˌiskusjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: discusiones]
1
جروبحث
1.Tuve una discusión con el vecino por los ruidos molestos que venían de su apartamento.
1. من با همسایهام سر سروصداهای بلندی که از آپارتمانش میآمد، جروبحث کردم.
کلمات نزدیک
dejar a alguien
crisis
convivir
comprometer
caer mal
divorciar
educar
hijo adoptivo
llevarse bien
llevarse mal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان