خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوش گذراندن
[فعل]
divertirse
/dˌiβɛɾtˈiɾse/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته: me divertí]
[حال: me divierto]
[گذشته: me divertí]
[گذشته کامل: divertido]
صرف فعل
1
خوش گذراندن
1.No recuerdo la última vez que me divertí tanto.
1. آخرین باری که اینقدر به من خوش گذشته بود را به یاد ندارم.
کلمات نزدیک
dieta
contundente
contestador
concretar
compañía
embutido
escondido
estar listo
estrellado
éxito
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان