خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تأثیر
[اسم]
la efectividad
/ˌefektˌiβiðˈad/
غیرقابل شمارش
مونث
1
تأثیر
اثربخشی
1.Los científicos lograron aumentar la efectividad de la vacuna.
1. دانشمندان موفق شدند تأثیر واکسن را بیشتر کنند.
کلمات نزدیک
agua potable
utilización
eficacia
paliativo
prevención
atención primaria de salud
sangrante
comunicación
personalmente
oralmente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان