خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته بودن
[عبارت]
estar harto
/estˈaɾ ˈaɾto/
1
خسته بودن
خسته شدن
1.Ellos se pelean y a mí siempre me toca mediar. ¡Ya estoy harta, hombre!
1. آنها دعوا میکنند و همیشه من باید وساطت کنم. دیگر خسته شدم!
کلمات نزدیک
dificultad
destacado
deslizar
deshacer
desesperación
estudiantil
fachada
fijar
fundar
impaciencia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان