خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معاینه کردن
[فعل]
examinar
/ˌeksaminˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: examiné]
[حال: examino]
[گذشته: examiné]
[گذشته کامل: examinado]
صرف فعل
1
معاینه کردن
1.El médico examinó al paciente y le recetó analgésicos.
1. پزشک بیمار را معاینه کرد و برایش مسکن نوشت.
کلمات نزدیک
centro de salud
camilla
día de fiesta
celebrar
soportar
garganta
grave
medicamento
oído
tomar la tensión
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان