خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرسنگی
2 . اشتیاق
[اسم]
la hambre
/ˈambɾe/
غیرقابل شمارش
مونث
1
گرسنگی
1.Mi hambre normalmente solo se sacia después de seis o siete galletas.
1. معمولاً گرسنگی من پس از خوردن شش یا هفت عدد شیرینی رفع میشود.
2
اشتیاق
شوق، عطش
(el hambre)
1.El hambre de poder de Macbeth lo llevó a hacer cosas terribles.
1. عطش "مکبث" برای قدرت او را به انجام کارهای وحشتناکی کشاند.
کلمات نزدیک
gorro
fresco
etapa
estación
enamorar
impresionante
lista
menospreciar
ocasional
paisaje
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان