خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تأثیر
[اسم]
el impacto
/impˈakto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: impactos]
1
تأثیر
اثر
1.El divorcio de los padres suele provocar un gran impacto en sus hijos.
1. طلاق والدین معمولاً تأثیر بزرگی روی فرزندان دارد.
کلمات نزدیک
nocivo
industria
disminución
eólico
tóxico
exagerado
demográfico
agotar
densidad
población
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان