خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرمایهگذار
[اسم]
el inversor
/ˌimbɛɾsˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: inversores]
[مونث: inversora]
1
سرمایهگذار
1.El inversor compró un edificio durante la crisis y en 10 años ganó una fortuna.
1. سرمایهگذار در بحران یک ساختمان خرید و طی ده سال پول زیادی به دست آورد.
کلمات نزدیک
participación
domiciliar
giro
ingresar
cuenta corriente
a largo plazo
talonario
depositar
nómina
deuda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان