خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رئیس
[اسم]
el jefe
/xˈefe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: jefes]
[مونث: jefa]
1
رئیس
1.La jefa les dijo que enviaran las mercancías.
1. رئیس به آنها گفت که کالاها را تحویل بدهند.
کلمات نزدیک
vendedor
panadero
estudios de religión
estudios sociales
pizarrón
colega
chófer
técnico
empleado público
cafetería
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان