خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لبنیات
[اسم]
los lácteos
/lˈakteos/
قابل شمارش
جمع
1
لبنیات
1.Me encantaría comer helado, pero los lácteos me molestan el estómago.
1. من خیلی دوست دارم بستنی بخورم، اما لبنیات معده من را اذیت میکند.
کلمات نزدیک
verdura
comida
juguete
papel sanitario
televisión
bebida
jugo
naturaleza
animal
insecto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان