خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکوه کردن
[فعل]
lamentarse
/lˌamɛntˈaɾ/
فعل بازتابی
[گذشته: me lamenté]
[حال: me lamento]
[گذشته: me lamenté]
[گذشته کامل: lamentado]
صرف فعل
1
شکوه کردن
گله کردن، غرغر کردن
1.El cascarrabias caminaba por la calle, lamentándose de todo.
1. (آن) آدم بدعنق در خیابان راه میرفت و از همهچیز شکوه میکرد.
کلمات نزدیک
cansar
envidia
emocionar
ánimo
aliviado
angustia
odio
temor
asco
admiración
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان