خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پا (از انگشتها تا مچ)
2 . پا
3 . پایه
[اسم]
el pie
/pjˈe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: pies]
1
پا (از انگشتها تا مچ)
1.Me hice un esguince en el pie derecho mientras jugaba fútbol.
1. وقتی که فوتبال بازی میکردم، پای راستم پیچ خورد.
2
پا
فوت (واحد اندازهگیری)
1.Hay más o menos 30 centímetros en un pie.
1. یک پا حدوداً سی سانتیمتر است.
3
پایه
1.Siempre tropiezo con el pie de la lámpara.
1. همیشه پایم به پایه آباژور گیر میکند.
کلمات نزدیک
rodilla
pierna
mano
brazo
cabeza
vientre
ombligo
mama
pecho
codo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان