خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نقاشی کردن
2 . خود را آرایش کردن
[فعل]
pintar
/pintˈaɾ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: pinté]
[حال: pinto]
[گذشته: pinté]
[گذشته کامل: pintado]
صرف فعل
1
نقاشی کردن
رنگ کردن، کشیدن (نقاشی)
1.Mi hija suele pintar cachorros usando una plantilla.
1. دخترم عادت دارد با شابلون تولهسگ بکشد.
2
خود را آرایش کردن
(pintarse)
1.Se pinta todos los días antes de ir a trabajar.
1. او هر روز قبل از اینکه به سر کار برود، آرایش میکند.
کلمات نزدیک
oyente
organizar
nunca
normalmente
nadie
precio
qué pena
quedar
querer
rato
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان