خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکایت
[اسم]
la reclamación
/rˌeklamaθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: reclamaciones]
1
شکایت
گلایه، اعتراض
1.Ningún cliente ha puesto nunca una reclamación sobre la comida de este restaurante.
1. هیچ مشتری درمورد غذای این رستوران شکایت نکردهاست.
کلمات نزدیک
queja
provocar
prevenir
portería
portar
rebote
rechazo
renunciar
repercusión
réplica
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان