خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصادف
[اسم]
el siniestro
/sinjˈestɾo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: siniestros]
1
تصادف
1.Los socorristas finalmente llegaron al lugar del siniestro del avión.
1. بالاخره امدادگران به صحنه تصادف هواپیما رسیدند.
کلمات نزدیک
óptimo
poner una multa
intermitente
víspera
fallo
percance
mantenimiento
recreo
pionero
proyecto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان