خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بردن
2 . کشیدن
3 . پرت کردن
[فعل]
tirar
/tiɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: tiré]
[حال: tiro]
[گذشته: tiré]
[گذشته کامل: tirado]
صرف فعل
1
بردن
کشیدن
1.Cuatro caballos blancos tiraron del carruaje de la novia hasta la iglesia.
1. چهار اسب سفید کالسکه عروس را بهسمت کلیسا میکشیدند.
2
کشیدن
چیزی را کشیدن
1.No empujes la puerta, tira para abrirla.
1. در را هل نده؛ بکش تا باز شود.
3
پرت کردن
انداختن
1.Si tiras una moneda al pozo, puedes pedir un deseo.
1. اگر یک سکه در چاه بیندازی، میتوانی یک آرزو بکنی.
کلمات نزدیک
dar
traer
caer
venir
enseñar
jalar
empujar
parar
comenzar
de mediana edad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان