خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کج
[صفت]
torcido
/tɔɾθˈiðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: torcida]
[جمع مونث: torcidas]
[جمع مذکر: torcidos]
1
کج
1.Tu corbata está torcida. ¿Me permites enderezártela?
1. کراواتت کج است. میتوانم آن را صاف کنم؟
کلمات نزدیک
a punto de
robot de cocina
exprimidor
freidora
picadora
descolocado
desastre
gotear
apretar
chispa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان