خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بانداژ
[اسم]
la venda
/bˈɛnda/
قابل شمارش
مونث
[جمع: vendas]
1
بانداژ
نوار زخمبندی
1.La enfermera limpió la herida y aplicó una venda.
1. پرستار زخم را تمیز کرد و روی آن بانداژ گذاشت.
کلمات نزدیک
transfusión
chequeo
ecografía
tomografía
tirón
supositorio
cansancio
mareo
debilidad
faringitis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان