خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرمان (اتومبیل و...)
2 . اطلاعیه
[اسم]
el volante
/bolˈante/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: volantes]
1
فرمان (اتومبیل و...)
1.Toma el volante que no veo nada.
1. فرمان را بگیر، زیرا من نمیتوانم چیزی ببینم.
2
اطلاعیه
اعلامیه، آگهی
1.Poner volantes en los parabrisas de los vehículos es una estrategía de marketing muy popular.
1. گذاشتن آگهی روی شیشه جلوی اتومبیلها یک استراتژی بازاریابی محبوب است.
کلمات نزدیک
neumático
cementerio
género
herencia
heredero
acelerador
freno
embrague
bocina
limpiaparabrisas
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان