خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنظیم (موسیقی)
[اسم]
l'arrangement
/aʀɑ̃ʒmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
تنظیم (موسیقی)
1.Ce compositeur a fait un arrangement de ce morceau pour des guitares.
1. این آهنگساز این قطعه را برای گیتار تنظیم کرده است.
2.L'arrangement d'une chanson de Brel par un groupe de rock.
2. تنظیم یکی از آهنگهای "برل" توسط یک گروه راک.
تصاویر
کلمات نزدیک
arrangeant
arraisonner
arraché
arracheur
arracher
arranger
arrangeur
arrestation
arrhes
arrimer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان