خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جارو
[اسم]
le balai
/balɛ/
قابل شمارش
مذکر
1
جارو
1.Elle a utilisé un balai pour balayer le sol.
1. او برای جارو کردن زمین از یک جارو استفاده کرد.
2.J'ai cassé mon balai et j'utilise maintenant l'aspirateur.
2. من جارویم را شکستم و اکنون از جاروبرقی استفاده میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
balafre
baladeur
balader
balade
bal
balai à franges
balai éponge
balance
balancelle
balancement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان