خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پدر زن/شوهر
2 . ناپدری
[اسم]
le beau-père
/bopɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: beaux-pères]
1
پدر زن/شوهر
1.Nous irons chez mon beau-père, le week-end.
1. آخر هفته، به خانه پدر زنم خواهیم رفت.
2
ناپدری
1.Les enfants apprécient beaucoup leur beau-père.
1. بچهها خیلی ناپدریشان را دوست دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
beau-parent
beau-frère
beau-fils
beau
bd
beaucoup
beauf
beaujolais
beauté
beaux-arts
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان