خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بسیار
2 . خیلیها
[قید]
beaucoup
/boku/
غیرقابل مقایسه
1
بسیار
زیاد، زیادی، خیلی
مترادف و متضاد
abondamment
énormément
souvent
guère
modérément
travailler/manger/boire... beaucoup
زیاد کار کردن/خوردن/نوشیدن...
1. Il a beaucoup travaillé, aujourd'hui.
1. امروز، او خیلی کار کرد.
2. J'ai beaucoup réfléchi à cette idée.
2. من به این ایده خیلی فکر کردم.
beaucoup d’étudiants/de touristes/de fautes/de courage..
دانشجویان/توریست/اشتباهات/شجاعت... زیادی
1. Dans cette région, on a coupé beaucoup d'arbres.
1. در این منطقه، درختان بسیاری بریده شد.
2. Il n’a pas beaucoup d’argent.
2. پول زیادی ندارد.
3. Il n’y a pas beaucoup de touristes.
3. توریستهای زیادی وجود ندارند.
4. Il y avait beaucoup de monde au concert.
4. در کنسرت جمعیت بسیاری آمده بودند.
5. J’ai eu beaucoup de chance.
5. خیلی شانس داشتم.
beaucoup mieux/plus/moins...
خیلی بهتر/بیشتر/کمتر...
1. C'est beaucoup mieux.
1. این خیلی بهتر است.
2. C'est beaucoup plus profonde que celui-là.
2. این از آن یکی خیلی بیشتر عمیق است. [خیلی عمیقتر است]
[ضمیر]
beaucoup
/boku/
2
خیلیها
بسیاری
1.Beaucoup le savent.
1. خیلیها [انسانها] آن را میدانند.
2.Beaucoup ont été endommagés durant le transport.
2. بسیاری [چیزها] در حین حمل و نقل آسیب دید.
در اینجا ضمیر میتواند جانشین چیزی یا کسی باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
beau-père
beau-parent
beau-frère
beau-fils
beau
beauf
beaujolais
beauté
beaux-arts
beaux-parents
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان