خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چرخ دستی
[اسم]
le chariot
/ʃaʀjo/
قابل شمارش
مذکر
1
چرخ دستی
1.J'ai rempli le chariot de courses pour le weekend.
1. برای تعطیلات چرخ دستی را از خرید پر کردهام.
2.Je suis sorti du magasin avec un chariot rempli d'articles.
2. با یک چرخ دستی پر از جنس از مغازه خارج شدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
chargé
chargeur
charger
chargement
charge
chariot élévateur
charisme
charitable
charitablement
charité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان